دیگه تصمیم گرفتم برم کیلینیک نازایی برای ivf

معجزه خداوند نزدیک است
دیگه تصمیم گرفتم برم کیلینیک نازایی برای ivf
ن : مامان پارسا ت : چهار شنبه 2 مهر 1393 ز : 10:30 | +

خدایا من دیگه باید چیکار کنم ناشکری نمیکنما ولی دیگه خسته شدم هفته پیش دیگه از بس فکرو خیال کردم یه شوهرم گفتم بیا بریم مرکز ناباروری شاید اونجا مشکلمون حل بشه اولش قبول نکرد ولی بعدش گفت باشه رفتیم کلینیک نازایی  من قبلا وقت گرفته بودم وقتی رفتیم دکتر با 3 ساعت تاخیر بالاخره تشریف آورددکتر گفت من نظرم برای شما عمل iui یا ivf منم گفتم ما همون روش دومو میخوایم اونم گفت هزینش 6 میلیون میشه ما هم قبول کردیم وقتی از اونجا در اومدیم دیگه ظهر بود با شوشو رفتیم یه جوجه کباب خوشمزه زدیم تو رگ بعدش رفتیم بازار یه دوری زدیم من یه سرویس نقره دیدم که واقعا شیک بود و شوشو اون سرویسو برام خرید آخه عروسی پسر خاله ی شوهرم چند روز پیش بود منم دلم میخواست یه سرویس ست با لباسم داشته باشم بعدش برگشتیم خونه دکتر گفت یه سری آزمایش باید بدم یه قرص هم بهم داد گفت اینو بخور تا ببینیم خدا چی بخواد شب عروسی فرارسید منم یه آرایشگاه توپی رفتم لباسم خیلی بهم می یومد مخصوصا با اون سرویس وقتی وارد تالار شدم فامیلای شوهرم گفتن وای پرنسس وارد می شود اونایی که منو میشناختن که هیچ ولی اونایی که منو نمی شناختن هی می پرسیدن این خانومه که چشماش رنگیه کیه منم کلی جلو جاریام کلاس گذاشتم خیلی شبه خوبی بود راستی من آدرس آرایشگاهمو به هیچ کس نمیدم هرچی خواهر شوهرام گفتن مارو باخودت ببر آرایشگاه گفتم چیزه آخه وقت نمیده جاریم گفت رنگ موهات چیه گفتم نمیدونم آرایشگاه گذاشته بعدش گفت ای نا قلا من که میدونم نمیخوای بگی خداروشکر اون شب هیچ کس در مورد بچه از من سوال نکرد راستی من پول آرایشگاهمو اون شب در آوردم پاشدم رقصیدم تعریف از خود نباشه خوشگل می رقصم کلی شباش گرفتم خلاصه رفتیم بعد شام عروس کشون انقدر خوش گذشت من تو خانواده شوهرم خیلی احترام دارم چون همه شخصیت منو میدونن خب خداروشکر که منو دوست دارن خدایا کمک کن که خودم به طور طبیعی باردار بشم ولی اگه صلاح من دونستی که ivfبشم خودت مواظب بچه هام باش خدایا دوست دارم تو هم دوسم داشته باش  



نظرات شما عزیزان:

Moji
ساعت21:48---6 مهر 1393
دخترخوب یه خورده به خودت فرصت بده و اینقد پشت سرهم ازمایش نده،ارامش داشته باش
پاسخ: سلام دوست عزیز چشم ممنون که سرزدی


نازنین
ساعت13:09---3 مهر 1393
خواهش می کنم عزیزم
چون از چهره ات تعریف کردی کنجکاو شدم،فقط همین. بعد یه چیز دیگم می خواستم بگم وبلاگت و داستانت خیلی جذابه اما ناشناخته ست من هم تو وبلاگای تازه به روز شده این رو پیدا کردم ،برو تو وبلاگای دیگه خودتو لینک کن و یک پرانتز هم جلوش بزار خاطرات من یا یه چیز جذاب دیگه یا اون چت رومه.بزار بقیه ام باهات اشنا بشن و این لذت و ببرن!امیدوارم حاجت روا شی
پاسخ: مرسی از راهنماییت عزیزم چشم حتما همین کارو انجام میدم ممنون که سر زدی


نازنین
ساعت16:52---2 مهر 1393
خوشحالم که هستی.
عزیزم میشه عکس خودت و شوهرت رو بزاری تو پروفایل اخه کنجکاوم اگه هم نگران امنیتی بزار تو یه پست خصوصی و رمزو در جواب این کامنتم بنویس و فقط یه هفته باشه بازم هر جور صلاح می دونی موفق باشی
پاسخ :سلام نازنین جان عزیزم ببخشید من تمایلی به این کار ندارم بازم شرمنده امیدوارم منو ببخشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: عملivf-عمل iui-,
.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by mamaneparsa
This Template By Theme-Designer.Com